مقاله “رشید درازایی” که در تظاهرات 31 آگوست در برلین وی آنرا قرائت کرد+ تصویر تظاهرات
بیکاری و فقر در بلوچستان بیداد میکند، جوانانی که برای لقمه نانی مجبور به سوختبری هستن به جرم قاچاقچی با خشم ماموران رژیم روبرو میشوند و خیلی ها کشته میشوند باور کنید، اگر اینها کار و درآمدی ناچیز در سرزمین خود(بلوچستان) داشتند، هیچوقت همسر و فرزندان خردسال خودشون را رها نمیکردند و به چنگال مرز نمیرفتند که معلوم نیست در این رفتن، برگشتی هم هست یا نه، اینها روی جانشان قمار میکنن تا که شرمنده زن و بچه هاشون نباشن.
وهاب قرار بود در تابستان امسال با دخترخالهاش ازدواج کند؛ در ماههای منتهی به ازدواج سعی کرد با کار کردن برای یکی از خودروهای سوختبر پساندازی دستوپا کند، اما دست و پایش را در این راه از دست داد. در یکی از کورهراههای منتهی به مرز تویوتای وهاب و صاحبکارش واژگون میشود، صاحبکار فوت میکند و وهاب دست و پایش را همانجا جای میگذارد، ازدواجش به هم میخورد و او که نانآور خانواده بوده حالا خانهنشین شده و به قول خودش سر بار مادر و پدر پیرش، اشک در چشمهایش جمع میشود و میگوید: «کاش مرده بودم و با پدر و مادرم چشم در چشم نمیشدم».
مردان جوان مانند وهاب کم نیستند که اگر جانشان را در اثر تصادف یا تیراندازی ماموران مرزی از دست ندهند، در خودروهای آتشگرفته میسوزند یا عضوی از بدنشان را از دست میدهند.
سرپوش اجتماعی – یکی برای تامین هزینههای درمان پدر بیمارش، یکی برای مخارج ازدواج، یکی برای تامین هزینههای تحصیل. همه آنها برای ادامه زندگی به این جدال وارد میشوند. آنها خطر میکنند، خود را به دورترین نقاط مرزی می رسانند و هر بار به سفری میروند که شاید بازگشتی نداشته باشد.
سوختبران استان سیستان و بلوچستان، مصیبتهایشان کم از کولبران کردستان نیست. تاریکی شب و فرار مداوم از دست ماموران مرزی و پلیس پاکستان اگر به تصادف و آتش گرفتن خودرو یا افتادن در چنگال دزدان ختم نشود، در نهایت ٣٠٠ تا ۴٠٠ هزار تومان نصیبشان میکند.
پولی که چندین روز برایش خطر میکنند و اگر هزینههای خودرو را از آن کم کنیم در نهایت مبلغ ناچیزی برایشان باقی میماند. جادههای استان سیستان و بلوچستان همیشه پر از ماشینهای تویوتا دوهزار بدون پلاکی است که با سرعتی دیوانهوار در حرکت هستند، تا از کورهراهها بارشان را به پاکستان و افغانستان برسانند.
برای خیلیها تجارت چند گالن بنزین، در لب مرز تجارت مرگ شد و با تیراندازی ماموران مرزی کشته شدند. گلنسا چند سال پیش شوهرش را به علت تیراندازی هنگ مرزی از دست داد. میگوید شوهرم کشته شده حالا محل درآمد او و چهار فرزندش پول یارانههاست. مثل خیلی از مردم این روستا و روستاهای دیگر بلوچستان، یارانه تنها منبع کسب درآمد است. شاید اگر دولت امکان قانونی برای تبادلات مرزی فراهم میکرد و در مکانهایی از این دیوار مسیرهایی امن برای تجارت آسان قرار میداد، کمتر کسی به سراغ قاچاق میرفت.
رشید درازایی
31 آگوست 2019 برلین – آلمان